سرتاپات ادعاس
ولى صب تاشب فکرت پيش ماس
نيستى برام درحد زاپاس
بامابودن آرزوى خيلياس
ماروداشتن برات چيزى توروياهاس
فانتزيه باشى برام مخاطب خاص 
ولى بدون ما يه مخاطب خاص داريم 
ک اون بالاس اسمش خداس
پرچمش توآسموناس

می پسندم نمی پسندم

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, | 14:8 | نويسنده : mohammad bani |

دختر : عشقم می خوام یه چیزی بگم
ولی قول بده که عصبانی نشی .
پسر : باشه ... بگو ...
دختر : داداشم هفته پیش خواهرتو
دیده و خیلی خوشش اومده ...
و میخواد که باهاش حرف بزنه ...
پسر : چیییی؟؟؟؟ غلط کرده .
استخوناشو خورد میکنم ..
دندوناشو می ریزم تو حلقش . اون کی
باشه که به ناموس من نگاه کنه؟؟ !!
به چه حقی می خواد دستشو بگیره؟؟
دختر : میشه دستمو ول کنی؟؟؟ لطفا " ؟؟؟
پسر : چراا؟؟؟
دختر : چون توام الان دست ناموس
داداشمو گرفتی ...
منو فراموش کن و برو مواظب ناموست
باش و به ناموس بقیه کاری نداشته باش

 
می پسندم نمی پسندم

تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, | 14:5 | نويسنده : mohammad bani |
تاريخ : پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:, | 11:53 | نويسنده : mohammad bani |

ایشون داره زور میزنه پرواز کنه البته احتمالشم هست این زور زدن برای منظور دیگه ای

باشه

 

 

می پسندم نمی پسندم

تاريخ : پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:, | 11:42 | نويسنده : mohammad bani |

یک داستان 18+

مردی توی کوپه قطار با یک خانم غریبه همسفر بوده.. شب خانمه میره تخت بالایی میخوابه و مرده تخت پایینی.. 

نصفه شب ...

**ادامه داستان در ادامه مطلب**

می پسندم نمی پسندم

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:, | 11:32 | نويسنده : mohammad bani |

سر جلسه امتحان یه آقا بغل دستم نشسته بود

منم داشتم بهش توضیح میدادم که چجوری تقلب کنه! اونم فقط گوش میداد

امتحان که شروع شد پا شد ورقه هارو پخش کرد!

می پسندم نمی پسندم

تاريخ : پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:, | 11:29 | نويسنده : mohammad bani |

چه تکليف سنگيني ست بلا تکليفي
وقتي نمي دانم ...
دارمت يا ندارمت !!!

 

می پسندم نمی پسندم

تاريخ : یک شنبه 8 تير 1393برچسب:, | 13:11 | نويسنده : mohammad bani |